(منتشر شده در سایت انسانشناسی و فرهنگ)
در ژوئیه 1942 دولت ملی بریتانیا، برنامهی سهمیهبندیاش را تا لوازم خانگی گسترش داد و کمیتهی مشورتی مبلمان کارآمد[1] را جهت نظارت بر ویژگیهای طراحی و تولید اینگونه محصولات تأسیس کرد. این کمیته، تولید مبلمان و سایر کالاهای خانگی در بریتانیا را - تا سال 1952 که منحل شد - کنترل میکرد؛ در نتیجه این کمیته نفوذ قابل توجهی بر فرهنگ مادی زندگی روزمره در بریتانیا داشت و بهعنوان یک دورهی مهم در تاریخ طراحی بریتانیا باقی میماند. با در نظر گرفتن اهمیت کمیتهی مشورتی مبلمان کارآمد، جای تعجب است که این کمیته چقدر کم مورد مطالعه قرار گرفته است.
در حالی که تاریخ و روزشمار عمومی برنامههای این کمیته و نیز مباحث مفصلتری راجع به جنبههای مختلف این برنامهها ثبت شده است، تلاش کمی - در صورت وجود - برای بررسی اعضای کمیتهای صورت گرفته که به مدت یک دهه، چنین قدرت قابل توجهی داشته است. این جنبهی نادیده گرفته شدهی کمیتهی مشورتی مبلمان کارآمد، و بهطور خاص بررسی هویت و حضور پررنگ یکی از اعضا، نقطهی آغازین این بخش است.
اعضای کمیتهی مشورتی مبلمان کارآمد
تأسیس کمیتهی مشورتی مبلمان کارآمد بهطور رسمی در 8 ژوئیه 1942 توسط هیو دالتون[2] وزیر اقتصاد اعلام شد. این کمیته تحت ریاست یک صنعتگر و معاون شورای هنر و صنعت، به نام سِر چارلز تنیسون[3]، و از هشت عضو تشکیل شد. سه نفر از آنها تولیدکنندهی مبلمان بودند (دبلیو. جانستون[4]، هرمان لبوس[5] و وی. ولسفورد[6])؛ یک نفرشان طراح بود (گوردون راسل[7])؛ دو نفر مشاور طراحی بودند (جان گلوگ[8] و الیزابت دنبی[9])؛ و دو نفر باقی مانده هم نمایندهی مصرفکنندگانی بودند که باید محصولات کارآمد را استفاده میکردند (کشیش کارلز جنکینسون[10] و خانم ای. وینبورن[11]). کمیته متعاقباً از طراحان دعوت میکرد تا طرحهایی برای ملاحظه و نهایتاً راهاندازی پیشنهاد کنند.
نقش کمیتهی مشورتی مبلمان کارآمد - همانطور که از اسمش مشخص است – جنبهی مشورتی داشت، که ناظر بر مناسب بودن طرحها از دو دیدگاه بود. اولاً و در وهلهی نخست، تمام کالاهای کارآمد باید پاسخگوی شرایط تولید در زمان جنگ باشند؛ شرایطی که مواد، کمیاب بودند و یا در صورت لزوم، مستعد استفاده بلافاصله در برنامهی مهماتسازی شوند. در نتیجه جای تعجب نیست که در بین آن اعضا، اکثریت با تولیدکنندگان بود (در اینجا من تنیسون را هم بهعنوان تولیدکننده در نظر گرفتهام). آنها تجربه و تخصص این را داشتند که قضاوت کنند بهعنوان مثال آیا مبلمان پیشنهادی میتوانست پاسخگوی شرایط کنونی تولید باشد یا خیر. ثانیاً - در اینجا سایر اعضای کمیته اهمیت پیدا میکنند - آنگونه که جولز لاباک[12] بهطور نسبتاً اغراقآمیزی توصیف کرده، کمیتهی مشورتی مبلمان کارآمد در عین حال به مثابه یک شکل از قانون ضد اسراف به کار گرفته شد.
من با لاباک و دیگر مورخان همنظرم که برنامهی کارآمدسازی[13] باید به عنوان یک بخش تکمیلی از کمپین ”برگرداندن نظر“ اهالی بریتانیا به فضیلت ”طراحی خوب“ فهمیده شود. نکتهی بسیار قابل توجه دربارهی کارآمدسازی این که - چون مورد حمایت حکومت بود - جنگ، فرصت ایدهآلی را برای کنترل بسیار دقیق این فرایند فراهم میکرد. بدین ترتیب، محصولات کارآمد، تنها کالاهای جدیدِ در دسترس مصرفکنندگان میشدند. دست کم این تضمین وجود داشت که محصولات خوشطرح به تعداد زیادی از خانهها راه پیدا کنند.
مروری اجمالی بر نامهایی مانند راسل، گلاوگ، و دنبی بهخوبی نیات آنها را برای معاصرین نشان میدهد. همگی آنها مبارزات دههی 1930 را صرف اصلاح طراحی کردند. دنبی و راسل هر دو درگیر فعالیتهای شورای هنر و صنعت[14] بودهاند؛ مهمترین تشکیلات قبل از جنگ که عهدهدار ترویج طراحی خوب بود. البته رئیس کمیتهی مشورتی مبلمان کارآمد یعنی تنیسون، در رأس شورای هنر و صنعت نیز قرار داشت. گلاوگ عضو برجستهی انجمن طراحی و صنایع، بهطور گسترده دربارهی مزایای اشیای روزمرهی خوشطرح، نوشته و سخنرانی کرده است. همچنین راسل به عنوان یک طراح و سازندهی مبلمان، توانایی بیشتری برای قرار گرفتن در کنار اعضای تولیدکنندهی کمیتهی مشورتی مبلمان کارآمد داشت.
حضور دنبی، گلاوگ، و راسل در کمیتهی مشورتی مبلمان کارآمد، همچنین همخوان با گرایش عمیقتر زمان جنگ - بهویژه در بحثهای مربوط به بازسازی – مبنی بر بها دادن به نظر متخصص، به عنوان مبنای سیاستگذاری در آینده بود. بهطور مشابه، حضور دو عضو آخری یعنی جنکینسون و وینبورن، بازتاب اقدامی بود که در اواخر دههی 1930 اتفاق افتاد: یک مواجههی مستقیم با افکار عمومی از طریق پیمایش، و در مورد کمیتهی مشورتی مبلمان کارآمد، ایجاد جایگاه نمایندگان مصرفکنندگان در هیأت مدیره.
از بین این دو نفر، به نظر میسد انتصاب چارلز جنکینسون به دلیل جایگاه او به عنوان یک مبارز ضد زاغهنشینی[15] برجسته در دههی 1930 باشد. اعتراضهای او به شرایط زاغهنشینها در لیدز[16]، شورای شهر را مجبور به ساخت تعدادی از مدرنترین و مجهزترین مسکنهای اجتماعی آن دهه - به خصوص آپارتمانهای کواری هیل[17] که در مارس 1938 ساخته شدند - کرد. بنابراین، جنکینسون درک خوبی از خانهی طبقهی کارگر و اقتصاد تجهیزش (به مبلمان) داشت. اما همکار او، خانم ای. وینبورن چطور؟ او که بود؟ از بین تمام کسانی که در کمیتهی مشورتی مبلمانِ کارآمد بودهاند، حضور او کمتر مورد توجه قرار گرفته؛ حال آنکه او شاید جالبترین عضو کمیتهی مشورتی مبلمان کارآمد باشد.
خانم ای. وینبورن
اسناد بهجا مانده از جلسات کمیتهی مشورتی مبلمان کارآمد نشاندهندهی حضور منظم وینبورن و نفوذ تصمیمگیریهایش لااقل در دو مورد است. پیشنهاد او بود که کابینت آشپزخانههای کارآمد در تمام قفسهها در داشته باشد و هیچ تختی به کودکستانها داده نشود تا به گفتهی خودش ”زن شاغل یک تختخواب تاشوی مناسب پیدا کند“.
در آن زمان، فعالیت زنان در کمیتههای انتصابی دولت، امری غیرمعمول نبود. اوکتاویا هیل[18] در کمیسیون تحقیق سلطنتی[19] 1884 مشاهداتی ارائه کرده بود مبنی بر اینکه طی جنگ جهانی اول، وزیر بازسازی، در جریان مسکنسازی برای طبقهی کارگر[20]، یک زیرکمیتهی زنان تشکیل داده بود تا بررسی کند که چه شکلی از مسکنسازی پساجنگ میتواند انجام گیرد. طی سالهای 1936 و 1937 همکار خانم وینبورن در کمیتهی مشورتی مبلمان کارآمد، الیزابت دنبی، در یک زیرکمیته از شورای هنر و صنعت که تجهیز خانهی طبقهی کارگر را بررسی میکرد، فعالیت داشت؛ که حضورش در آنجا عضویتش در کمیتهی مشورتی مبلمان کارآمد را تقریباً اجتنابناپذیر کرد. در دورهی جنگ، زنان زیادی در کمیتههای بیشماری به عضویت درآمدند که طرحهای مربوط به بازسازی بریتانیا را به بحث میگذاشتند و یا به عنوان شهود دعوت میشدند. پس در یک نظر، میتوان گفت حضور خانم وینبورن در کمیتهی مشورتی مبلمان کارآمد قابل انتظار بود؛ به خصوص از این نظر که او در آنجا بود، تا صدای مصرفکننده را نمایندگی کند؛ کاری که همیشه به عنوان بخش سنتیای از تخصص زن در نظر گرفته میشود. در واقع، عضویت او به مراتب از آنچه به عنوان یک عضویت معمولی فهمیده شده فراتر بود.
برخلاف زنان طبقهی بالا و - بعدها - متوسط که صدایشان در کمیتههای دولتی شنیده میشد و همواره سخنگوی نیازهای زنان طبقهی پایین بودند (بهعنوان مثال، زیرکمیتهی زنان 1916) السی وینبورن یک زن خانهدار از طبقهی پایین بود. در اعلامیهی مطبوعاتی 1942 از او به عنوان یک عضو کمیتهی مستاجران مجتمع مسکونی کنسال[21] - یک بلوک از آپارتمانهای طبقهی کارگر در غرب لندن - نام برده شده است. شاید این اولین باری بود که یک زن از طبقهی کارگر- بهجای اینکه جزء شهود باشد - عضو یک کمیتهی دولتی بود. به علاوه، همانطور که پیش از این گفته شد، این یک زن از طبقهی پایین بود که نفوذ مستقیمی در سیاستگذاری پیدا میکرد؛ نفوذی که تا خانههای آن افرادی که کابینتها و تختخواب تاشوهای کارآمد خریدند رسید. اما چگونه و چرا این زن معمولی توانست به چنین جایگاه حیرتانگیزی برسد؟
بهنظرم جایی که او و دیگر عضو UFAC، الیزابت دنبی در آن زندگی کرد جای کار بسیاری داشت. مجتمع مسکونی کنسال یک نمونهی بسیار نادر از مسکنسازی نوگرا برای کارگرها در بریتانیا است (شکل 3.1). این مجتمع هم از نظر طرح و هم از نظر شکل بیشتر از اینکه شبیه مسکنسازی اجتماعی معاصر در بریتانیا باشد، شبیهشهرکسازیهای اروپای قارهای بود. زاغهنشینهایی که هنگام افتتاح این مجتمع در سال 1937 به آنجا نقل مکان کردند، خانههایی تحویل گرفتند که بر اساس حداقل دستمزد، شیوههای صرفهجویی در کار، امکانات اجتماعی گسترده (دو باشگاه، یک کودکستان، زمینهای اجارهای) و سیاستهای مدیریتی متکی بر اجارهی روز به روز واحدهای مسکونی طراحی شده بودند. این مجتمع طبق اظهار یکی از طراحانش ”مجتمع آپارتمانی غیرمعمولی طبقهی کارگر“ بود.
ساخت مجتمع کنسال در سال 1933 به یکی از بزرگترین شرکتهای عامالمنفعهی انگلستان به نام GLCC[22]سپرده شد. این پروژه در ابتدا با انگیزهی رقابت با صنعت نوظهور برق، بهعنوان یک شهرک الگو که ارزانی و کارآمدی گاز - هم بهعنوان سوخت و هم بهعنوان ابزار - را نشان میداد تعبیر شد. با این حال، این پروژه تحت هدایت مدیر شرکت، دیوید میلن واتسون[23]، و طراحانش ماکس فرای[24] (معمار) و الیزابت دنبی (مشاور مسکنسازی) از آن هم فراتر رفت. این پروژه همچنانکه محصولات شرکت را وارد خانهها میکرد (تا یک اتوی گازی در هر آشپزخانه)، بهعلاوه بهعنوان راه حلی برای ”مشکل تأمین شرایط زندگی درست برای زاغهنشینهای اسکان یافته“ در نظر گرفته شد. در نظر دنبی و فرای، مجتمع کنسال یک محیط آموزشی بود که وجود توأمان شکلهای جدید، فناوری جدید، و گفتمان پیشرفت، شهروندان مدرن را قادر به مشارکت کامل در زندگی معاصر میساخت.
این محیطی بود که خانم وینبورن و خانوادهاش در سال 1937 به آن قدم گذاشتند. در حالی که - همانطور که خواهیم دید - مجتمع کنسال بهعنوان وسیلهای برای دست یافتن ساکنانش به حق شهروندی در نظر گرفته شده بود، با توجه به تمرکزم بر روی خانم وینبورن و مضمون این کتاب، کار من تأکید بر ماهیت جنسیتی این شیوهی آموزش شهروندی از طریق دگرگونی فضا و روشهای زندگی است. بهعلاوه میخواهم بگویم که این شیوه، مذاکرهای بر سر زندگی خانگی را بازنمایی میکرد؛ گو اینکه نیات طراحان در تقابل با بسیاری از نوشتههای معاصر در رابطه با این موضوع قرار داشت.
با طرح بحثی از گفتمان شهروندی و زندگی خانگی، و تحلیلی بر فضاهای مجتمع کنسال و فعالیتهای در نظر گرفته شده برای توانمندسازی، هدف من این است که نشان دهم پیکربندی مجدد امور داخلی خانه در بریتانیا چگونه - در تضاد آشکار با اروپای قارهای - هدف بسیار متفاوتی را دنبال میکرد. همانطور که سوزان هندرسون[25] - بهعنوان مثال در مطالعاتش دربارهی برنامهی مسکنسازی فرانکفورت جدید[26] - نشان داده است، عقلانی کردن سکونت بهعنوان ابزاری برای خانهنشین کردن (مجدد) زنان طبقهی کارگر و ساختن یک نسل از زنان خانهدار و مادران ”حرفهای“ در نظر گرفته شده بود. قرار بود این زنانِ اصلاح شده بهطور جدی درون خانههای دگرگونشدهشان بمانند.
در گفتمانها و فضاهای بریتانیایی مورد بحث در اینجا، بازسازی حوزهی خصوصی مطلقاً بهعنوان ابزاری برای اینکه زنان تبدیل به زنان خانهدار و مادران کارآمدی شوند دیده نشده بود. همانطور که دنبی خودش بیان کرد، افزایش اوقات فراغت ناشی از سکونت مبتنی بر صرفهجویی در کار، دست زنان را نه برای رسیدگی به خانوادههایشان، بلکه در مقابل برای ”... درگیر شدن در وجوه دیگر زندگی مثل ذهن و روح“ باز میگذارد. آنها میتوانستند بینش خود بهعنوان یک زن خانهدار و مادر را در حوزهی عمومی بهکار گیرند. پس، هر زن میتوانست یک ”شهروند - خانهدار“ بشود.
[1]. UFAC
[2]. Hugh Dalton
[3] Sir Charles Tennyson
[4]. W. Johnstone
[5]. Herman Lebus
[6]. V. Welsford
[7]. Gordon Russell
[8]. John Gloag
[9]. Elizabeth Denby
[10]. Charles Jenkinson
[11]. Mrs E. Winborn
[12]. Jules Lubbock
[13]. Utility programme
[14]. CAI
[15]. anti-slum
[16]. Leeds
[17]. Quarry Hill
[18]. Octavia Hill
[19]. Royal Commission
[20]. Housing of the Working Classes
[21]. Kensal House - این مجتمع، 68 خانواده را در خود جای داده و به عنوان یک دهکده شهری از آن یاد میشود؛ جایی که کیفیت زندگی اجتماعی را ارتقاء داده است.
[22]. Light & Coke Company
[23]. David Milne Watson
[24]. Max Fry
[25]. Susan Henderson
[26]. New Frankfurt