Monday, December 29, 2014

سه شیوه‌ی مواجهه با سکونتگاه‌های غیررسمی در برنامه‌ریزی شهری

پابلو واجیونه / ترجمه:ابوالفضل حاجی زادگان
(منتشر شده در سایت یکشهر)
سکونتگاه های غیررسمی می‌توانند به‌واسطه‌ی هزاران بنگاه، برای بیش از ۹۰ درصد جمعیتِ در حال افزایشِ یک شهر، شغل ایجاد کنند، و برای میلیون‌ها خانواده که از پسِ هزینه‌های بازار رسمی مسکن برنمی‌آیند، خانه فراهم سازند. با این حال، هنوز مواجهه‌ی درستی با آنها صورت نگرفته است۱.
اقتصاد غیررسمی – که تخمین زده می‌شود در سطح جهانی به ارزش ۱۰ تریلیون دلار باشد – فرصت‌هایی را برای خانوارهای فقیرتر ایجاد می‌کند که اقتصاد رسمی از ارائه‌ی آنها ناتوان است. به نفع حکومت‌های محلی در کشورهای در حال توسعه - که اقتصاد غیررسمی نزدیک به ۵۰ درصد تولید ناخالص داخلی‌شان را به خود اختصاص می‌دهد – است که با پرداختن به مسائل ناشی از غیررسمی بودن، ۱- از راه پذیرفتن مناطق غیررسمی به عنوان بخشی از شهر؛ ۲- ارتقای زاغه‌های موجود؛ و ۳- پیشگیری از شکل‌گیری زاغه‌های جدید؛ امکانات حاصل از این نوع شهرنشینی را به فرصت تبدیل کنند.

Sunday, December 21, 2014

وقتی با "کوچه‌های آشتی کنون" شهرهایمان قهریم

در فرصت کوتاهی که برای دیدن بهبهان داشتم، به محله‌های قدیمی این شهر سرک کشیدم. 
محله‌های قدیمی بهبهان (یا به گویش خودشان "بهبهو") پر از این کوچه‌های باریک و کشیده و تودرتو است. به گفته‌ی قدیمی‌ها، در گذشته از باریک بودن این کوچه‌ها برای آشتی دادن مردم استفاده می‌کردند. کوچه‌ها آنقدر باریک بودند که دو نفر که از این 
کوچه‌ها می‌گذشتند شانه به شانه‌ی هم می‌شدند و بهانه‌ای برای آشتی کردن با هم پیدا می‌کردند. از این رو، این کوچه‌ها را "کوچه‌های آشتی کنون" می‌نامیدند.

اما گویا در بهبهان، مردم نه تنها با این سنت، بلکه کلن با این کوچه‌ها قهر کرده‌اند. نشان به آن نشان که وسعت محله‌های قدیمی متروکه‌ی بهبهان دست کمی از وسعت محله‌های مسکونی شهر ندارد! تمام خانه‌های متروکه‌ی این محله‌ها دارای معماری بسیار زیبایی هستند که نمونه‌اش را در عکس بالا مشاهده می‌کنید. همراه بهبهانی‌ام می‌گفت اکثر مردم و مسئولان شهر، به این محله‌ها به‌عنوان یک "معضل" نگاه می‌کنند. احتمالن در زلزله‌ی 5.2 ریشتری هفته‌ی گذشته‌ی بهبهان، همین خرابه‌ها هم با خاک یکسان شده باشند و بدین ترتیب یکی دیگر از معضلات شهری برطرف شده باشد.

Friday, December 12, 2014

درباره‌ی سخنان جنجالی یوسف اباذری

آقای یوسف اباذری حق دارد مثل هر شهروند دیگری از اکثر همشهری‌هایش متنفر باشد و به "مردم" لقب "ابله" و "مسسسسسسخره" بدهد و از توهین کردن به آنها "خوشحال" هم باشد. اما خودش هم می‌داند که این تنفر و گفتار اهانت‌آمیز، هیچ ربطی به "جامعه‌شناسی" ندارد و از دل هیچ روش‌‌شناسی جامعه‌شناختی‌ای بیرون نمی‌آید. 
آنجایی که از "سیاست‌زدایی" و "فاشیسم" حرف می‌زند هم فقط دارد "فحش" می‌دهد و بس! وگرنه خودش بهتر می‌داند که فاشیسم اتفاقن در جامعه‌ای مثل آلمان زمان هیتلر ظهور کرد که به شدت تحت سلطه‌ی فرهنگ نخبه‌گرایانه بوده و حجم آثار هنری به اصطلاح فاخری که در آن دوره تولید می‌شدند، بسیار کم‌نظیر بوده است. 
امیدوارم افرادی که شیفته‌ی صحبت‌های آقای اباذری شده‌اند گول "وجاهت علمی" ایشان را نخورده باشند!

Saturday, December 6, 2014

اصلاح‌طلبان بدلی

نحوه‌ی مطرح شدن حزب ندای ایرانیان در فضای سیاسی کنونی کشور، شباهت زیادی به نحوه‌ی علم شدن طیف جعلی شیراز در مجموعه‌ی انجمن‌های اسلامی دانشجویان در دانشگاههای کشور دارد. همان‌طور که پس از وقایع سال ۷۸، ماموریت طیف شیراز، جعل هویت جنبش دانشجویی اصیل بود، پس از ظهور جنبش سبز نیز ماموریت حزب ندای ایرانیان، جعل هویت جریان اصلاح‌طلبی است.

Friday, November 14, 2014

بی‌چرا زندگان

ماههاست سوال تکرارشونده‌ای ذهنم را درگیر خودش کرده است. ما چرا از رفتارهای برآمده از احساساتمان رمزگشایی نمی‌کنیم؟
منظورم تمام خنده‌ها، لجاجت‌ها، عشق ورزیدن‌ها، دوست داشتن‌ها، ارزیابی‌های زیبایی‌شناسانه، تنفرها، دلخوری‌ها و ... است که در زندگی روزمره درگیرشان هستیم. به واقع، چرا با وجود اینکه زندگی خودمان و اطرافیانمان تا حد بسیار زیادی تحت تأثیر رفتارهای برآمده از احساساتمان قرار می‌گیرد، علاقه‌ی چندانی به اینکه این رفتارهایمان را ریشه‌یابی کنیم نداریم؟
در عصری که همه‌ی وجوه زندگی‌مان در معرض رسانه‌ای شدن قرار گرفته و رسانه در معنای عامش خارج از اراده‌ی ما به سلایقمان شکل می‌دهد، ما بیش از هر دوره‌ای در معرض ”انفعال“ و ”ابتذال“ قرار داریم. تو گویی نیروهایی از آستین رسانه‌ها بیرون می‌زنند و مسیر شادی‌ها و غم‌ها و دوست داشتن‌ها و تنفرهایمان را مشخص می‌کنند. به گمانم در این وضعیت، تنها ”پرسش“ است که می‌تواند ”فاعلیت“ ما و ”اصالت“ زندگی‌مان را احیا کند.
چرا به این جوک خندیدم؟
چرا حس خوبی نسبت به این شخص ندارم؟
چرا جذب چنین صحنه‌ای شدم؟
چرا با شنیدن آن سخنرانی به وجد آمدم؟
چرا آن لهجه در نظرم مضحک آمد؟

Monday, October 27, 2014

دو کودک بر جلو خان سرایی مرده‌اند اکنون ...

هر ساله با شروع فصل سرما، همزمان که به‌دنبال خرید لباس‌های زمستانی نو برای خودمان هستیم، مقداری لباس زمستانی قدیمی در کمدمان تلمبار شده‌اند که دیگر قصد پوشیدنشان را نداریم. چقدر خوب می‌شود اگر این لباس‌ها را به‌طور مستقیم به دست انسان‌هایی برسانیم که توانایی خرید لباس گرم را ندارند.

Wednesday, October 8, 2014

همبستگی با کوبانی

تهران / شانزدهم مهر ۱۳۹۳ / مقابل دفتر سازمان ملل / تجمع اعتراض‌آمیز در حمایت از کوبانی






Saturday, September 6, 2014

درباره‌ی لهجه


اگر تاریخ را فراتر و عمیق‌تر از روایت زندگی پادشاه‌ها و شعرا و علما ببینیم، «لهجه» شاید زنده‌ترین و مردمی‌ترین اثر تاریخی هر سرزمینی باشد. لهجه مثل یک اثر هنری محض است که به گذشته‌ی ناشناخته‌ی سرزمینش گره خورده است؛ گذشته‌ای که جایی در صفحات کتاب‌های تاریخ ندارد.
اینکه بعضی افراد در مکالمات روزمره‌شان تلاش می‌کنند لهجه‌هایشان را پنهان کنند و با لهجه‌ی رسمی (که حتا تهرانی هم نیست!) صحبت کنند، بسیار آزاردهنده است. به‌نظرم پنهان کردن لهجه و یا تمسخر لهجه‌ی دیگران، پیروی کردن از سیاست یکسان‌سازی فرهنگی است؛ سیاستی که متاسفانه سال‌هاست توسط حکومت اجرا می‌شود و زمینه‌ساز بسیاری از مشکلات فرهنگی و سیاسی فعلی شده است.
بیاییم در حفظ و نگهداری لهجه‌ها کوشا باشیم!

Tuesday, August 26, 2014

مثل طرفداران تیم‌های بیسبال

"بسیاری از مردم هیچ علاقه‌ای به چالش‌های فلسفی در گرایش‌های سیاسی ثابتشان ندارند. آنها دوست ندارند از خودشان بپرسند آیا می‌توانند این گرایش‌ها را با اصول مربوط به زندگی و کرامت انسانی منطبق کنند، اصولی که رد آنها ساده نیست. آنها به سیاست به دیده‌ نوعی طرفداری بی چون و چرا - مثل طرفداران تیم‌های بیسبال - می‌نگرند نه تصمیمی منطقی. آنها از مشاهده کاریکاتورهایی که در آنها پرزیدنت بوش مانند میمونی دستانش را روی زمین می‌کشد یا از کتاب‌هایی با عنوان‌هایی مثل "چطور با یک لیبرال صحبت کنیم (البته اگر قرار است صحبت کنیم)" به وجد می‌آیند. آنها از طریق نوعی تقسیم‌بندی خشک فکری به این حالت ذهنی می‌رسند: آنها فقط در یک بخش جداگانه از شخصیتشان که از سیاست جداست به نظرهای شخصی‌شان درباره ارزش و کرامت انسانی می‌اندیشند. آنها می‌توانند نظرهای کاملاً انسانی درباره اهمیت زندگی داشته باشند اما به سیاستمدارانی رأی بدهند که وعده قطع برنامه‌های رفاه اجتماعی را می‌دهند. آنها می‌توانند بر مسئولیت شخصی‌شان در قبال ایمان دینی تأکید کنند اما از سیاستمدارانی حمایت کنند که وعده ایجاد یک جامعه مسیحی را می‌دهند."

رونالد دورکین، آیا دموکراسی در آمریکا ممکن است؟ ، ترجمه محمود حبیبی و خشایار دیهیمی، صص 173 - 174، انتشارات مینوی خرد

Monday, July 28, 2014

چرا باید اقتصاد خواند؟


چرا باید اقتصاد خواند؟
گفتگو با ابوالفضل حاجی زادگان مترجم


جواد لگزیان
 فرمولهای پیچیده و نمودارهای درهم تنیده شاید بسیاری را از آموختن درباره علم اقتصاد بهراساند اما کتاب امروز گامی است در راه آشتی و شناخت این دانش ضروری و کارامد و البته آگاهی بخش.برای آشنایی با دانش اقتصاد و دیدگاه اقتصاددانان بزرگ مانند  آدام اسمیت، کارل مارکس، جان مینارد کینز و  میلتون فریدمن کتاب علم اقتصاد از مجموعه خواندنی قدم اول را بخوانید.“علم اقتصاد؛ قدم اول”از مجموعه قدم اول که به همت نشر شیرازه و انتشارات پردیس دانش منتشر می‌شود با توضیحاتی ساده و تصاویری جالب آمده است تا دریابیم آیا براستی اقتصاد علم محسوب  میشود و امکانات آن  چه کمکی به بهتر شدن زندگی ما می کند.کتاب «علم اقتصاد؛ قدم اول» نوشته دیوید اورل با طراحی  بورین وان لون با ترجمه ابوالفضل حاجی‌زادگان از سوی انتشارات پردیس دانش  با قیمت ۷ هزار و ۵۰۰ تومان در ۱۷۶ صفحه منتشر شده است.به بهانه چاپ این کتاب گفتگویی داشتیم با ابوالفضل حاجی‌زادگان نویسنده این کتاب:
۱- چرا این کتاب را برای ترجمه انتخاب کردید؟
مایلم این سوال را در دو وجه پاسخ دهم؛ ابتدا چرایی انتخاب موضوع اقتصاد، و سپس چرایی انتخاب این کتاب. اصلی‌ترین دلیل پرداختنم به ترجمه کتابی با موضوع معرفی علم اقتصاد، رویدادها و تحولات سیاسی و اقتصادی سال‌های اخیر بوده است. به‌نظرم طی ده سال اخیر، چه در عالم واقع و چه در سطح افکار عمومی، اقتصاد نقش تاثیرگذارتری را به خود گرفته است. این اتفاق هم می‌تواند پیامدهای مثبتی در پی داشته باشد و هم پیامدهایی منفی به بار آورد. یکی از نگرانی‌های شخصی‌ام این است که ناشناخته بودن اصول و مفاهیم اقتصادی برای عموم مردم، شرایط را برای عملکرد فرصت‌طلبانه فراهم کند؛ بدین معنی که جریان‌های مختلف با توجه به دانش عمومی نسبتا پایین جامعه نسبت به مفاهیم اقتصادی، بتوانند با طرح شعارهای اقتصادی عوامفریبانه، اعتماد  مردم را جلب کنند. حالا این عوامفریبی می‌تواند در یک دوره‌ای با عنوان تحقق عدالت اجتماعی بروز پیدا کند و در دوره‌ای دیگر با عنوان رسیدن به اقتصاد آزاد. از این رو ترجمه کتابی که با زبانی ساده و به دور از تکلف، مخاطب را با مفاهیم و مبانی علم اقتصاد آشنا کند را اقدامی ضروری و مفید دانستم.اما علت آنکه به‌طور خاص این کتاب را برای ترجمه انتخاب کردم به رویکرد منصفانه حاکم بر متن در نقد مکاتب و شخصیت‌های مهم اقتصادی بازمی‌گردد. یکی دیگر از ویژگی‌های حایز اهمیت کتاب، پرداختن به زمینه‌های جامعه‌شناختی و سیاسی ای است که منجر به بروز تحولات مختلف در مسیر علم اقتصاد شده است.
۲. یک تعریف از علم اقتصاد به ما بدهید؟
دربین تعاریف مختلفی که از علم اقتصاد شده است به‌نظرم آلفرد مارشال تعریف دقیق‌تری ارایه داده است: «اقتصاد از یک جنبه مطالعه ثروت است و از جنبه مهم دیگر، بخشی از مطالعه خود انسان است.»
۳. لطفا اصلی‌ترین نکته از مطالب کتاب را برای خوانندگان ما بگویید.
به‌نظرم مهمترین نکته‌ای که در کتاب به‌طور ضمنی و البته مستمر به آن پرداخته شده است، تفاوتهای ماهوی علم اقتصاد به‌عنوان شاخه‌ای از علوم اجتماعی با علوم طبیعی است. روایت کتاب از شکل‌گیری و تحولات علم اقتصاد، در واقع روایت تلاش‌های نافرجام پوزیتیویستها برای رسیدن به الگوهای ثابت و تعمیم‌پذیر اقتصادی است. به بیان دیگر، تاریخ اقتصاد، بهترین گواه برای این مدعاست که نادیده گرفتن نقش عوامل انسانی و اجتماعی در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی، همواره منجر به اتفاقات پیش‌ببنی نشده خواهد شد.
۴. با این اوصاف، آیا اقتصاد علم محسوب می‌شود؟
البته موافقت یا مخالفت با داشتن تلقی علمی از اقتصاد را باید در قاب بزرگتری دید و آن موافقت‌ها و مخالفت‌هایی است که در قبال تلقی علمی از تمامی شاخه‌های علوم اجتماعی مطرح می‌شوند. پرداختن به دلایل مختلفی که در رابطه با این مساله مطرح شده‌اند خارج از حوصله این گفتگو است. اما اگر بخواهم با توجه به مطالب کتاب، پاسخ کوتاهی به سوالتان بدهم باید بگویم دانش اقتصاد در صورتی می‌تواند ادعای علم بودن داشته باشد که قرایت‌های پوزیتیویستی‌اش را به‌طور جدی مورد بازخوانی انتقادی قرار دهد. البته این حرکتی است که کم و بیش طی دهه‌های اخیر در حال انجام می‌باشد؛ و به این اعتبار می‌توان گفت اقتصاد دارد در مسیر علم شدن حرکت می‌کند.
۵- به نظر شما مطالعه کتاب هایی درباره علم اقتصاد و مشخصا این کتاب چه تاثیری در زندگی روزمره ما میگذارد؟
خواندن چنین کتابهایی می‌تواند قدرت تحلیل مخاطبان را در مواجهه با اخبار و رویدادهای اقتصادی پیرامونشان ارتقا دهد. همچنین افرادی که دارای تحصیلات دانشگاهی هستند با خواندن چنین کتابهایی می‌توانند نگرش جامع‌تر و دقیق‌تری نسبت به علم اقتصاد پیدا کنند.
6-  و حرف آخر شما
از شما بابت معرفی کتاب بسیار سپاسگزارم. امیدوارم مطابق انتظارم، مخاطبان این کتاب ارتباط خوبی با آن برقرار کنند و همچنین من را از نقدهای احتمالی‌شان نسبت به کتاب بهره‌مند سازند.

Saturday, July 26, 2014

کنشگری کاریکاتوری

اینکه جنگ سوریه یا جنگ اسرائیل و فلسطین دستاویز بخشی از چپگراها و راستگراهای ایرانی قرار بگیره تا مثل طرفدارهای فوتبال به هم بپرن و برای هم کری بخونن، و اینکه کلن سعی کنن اخبار مربوط به هر جنگی رو طوری تحلیل کنن که حقانیت گرایش سیاسی و اجتماعی خودشون اثبات بشه، نه تنها کاریکاتوری از لیبرالیسم و سوسیالیسمه، بلکه بسیار غیرمسئولانه و غیراخلاقیه.
ایکاش جان انسانها فراتر از هر ایدئولوژی‌ای برامون اهمیت داشته باشه ..

Wednesday, July 16, 2014

گفتگویی درباره‌ی انتشار کتاب جدیدم

درباره انتشار کتاب ”علم اقتصاد؛ قدم اول“ ، گفتگویی کوتاه با خبرگزاری مارکتینگ نیوز داشته‌ام که به شرح ذیل می‌باشد:

گفتگو با ابوالفضل حاجی زادگان، مترجم کتاب «علم اقتصاد؛ قدم اول»ه


زهرا جورابلو- کتاب «علم اقتصاد؛ قدم اول»، اثر دیوید اورل و بورین وان لون با ترجمه ابوالفضل حاجی‌زادگان از سوی انتشارات پردیس دانش منتشر شده است.

از این رو گفتگویی با ابوالفضل حاجی‌زادگان ، مترجم کتاب انجام داده‌ایم که در ادامه می خوانید:

به گزارش خبرنگار مارکتینگ نیوز، مترجم «علم اقتصاد؛ قدم اول» در خصوص مخاطب هدف این کتاب گفت: «مخاطبان اصلی این کتاب، افرادی هستند که یا قصد تحصیل در رشته‌های مرتبط با اقتصاد را دارند و یا افرادی با تحصیلات دانشگاهی متفاوتند که علاقه‌مند به کسب اطلاعاتی درباره علم اقتصاد هستند. در عین حال، افرادی که تحصیلات دانشگاهی ندارند نیز با خواندن این کتاب می‌توانند آشنایی اولیه‌ای با زبان اقتصاد و مفاهیم و اصطلاحات اقتصادی پیدا کنند.»

حاجی زادگان گفت: «کتاب "علم اقتصاد؛ قدم اول" روایتی از شکل‌گیری و تحولات علم اقتصاد در دنیا است و به شخصیت‌ها، رویدادها و چالش‌هایی که در پیشرفت علم اقتصاد نقش داشته‌اند می‌پردازد.»

وی افزود: «با توجه به مشکلات اقتصادی‌ که در سالهای اخیر در کشورمان گریبانگیر مردم و همچنین صنعت شده است، ترجمه این کتاب را ضروری دانستم. مشکلات اقتصادی اخیر باعث شده است تا توجه به مفاهیم و مبانی اقتصاد در عرصه‌های مختلف اهمیت بیشتری پیدا کند. بنابراین این روزها حتی مردم کوچه و خیابان هم خود را ملزم به یادگیری مفاهیم و اصطلاحات اقتصادی می‌دانند.»

حاجی‌زادگان افزود: «مهمترین ویژگی کتاب این است که خواننده با مطالعه آن، دیدی کلی از علم اقتصاد پیدا کرده و اقتصاد را به معنای عام آن درک می‌کند.»

وی در پایان در خصوص کتابی که در دست ترجمه دارد گفت: « کتابی درباره دیدگاههای اقتصادی مارگارت تاچر در دست ترجمه دارم که از مجموعه کتابهای قدم اول است.»

کتاب «علم اقتصاد؛ قدم اول» از سوی انتشارات پردیس دانش منتشر شده و با قیمت 7 هزار و 500 تومان به فروش می‌رسد.

Wednesday, July 2, 2014

کتاب ”علم اقتصاد؛ قدم اول“ منتشر شد

”علم اقتصاد“ عنوان جدیدترین کتاب از مجموعه کتاب‌های ”قدم اول“ است که با ترجمه‌ی اینجانب منتشر و وارد بازار شده است.
جا دارد از معلم بزرگوارم آقای ”مراد ثقفی“ که مرا در انجام این ترجمه مورد حمایت و لطف همیشگی‌شان قرار دادند کمال تشکر و قدردانی را داشته باشم. همچنین از دوستان عزیزم، سپیده اظهری، لادن احمدیان هروی، محمد باسط، منصوره موسوی و محسن ربیعی که در بازخوانی و ویرایش بخش‌هایی از کتاب، رفیقانه به من کمک کردند نیز بسیار سپاسگزارم.
دوستانی که تمایل به خرید این کتاب دارند لطفن برایم مسیج بگذارند و یا با شماره موبایلم تماس بگیرند. همچنین از خوانندگان این کتاب خواهشمندم من را از نقدهای احتمالی‌شان نسبت به کتاب بهره‌مند کنند.

Sunday, June 22, 2014

به قول فردوسی‌پور: ما چقدر خوبیم!

در جام جهانی 2006، وقتی تیم آلمان علیرغم شایستگی‌هایش در نیمه نهایی به ایتالیا باخت و با جام قهرمانی خداحافظی کرد، تماشاگرهای آلمانی به نشانه‌ی قدردانی از نمایش خیلی خوب تیم کشورشان در آن مسابقات، در پایان بازی، در حالی که از شدت ناراحتی اشک می‌ریختند، ایستادند و به‌طور بی‌امان تیم کشورشان را تشویق کردند. 
دیشب وقتی دیدم مردم، علیرغم ناراحتی شدیدشان از نتیجه‌ی ناعادلانه‌ی بازی، به خیابان‌های شهر آمده‌اند و فریاد "ایران ایران" سر می‌دهند، احساس غرورم از همشهری و هموطن بودن با این مردم بیشتر از قبل شد. انگار داریم کم‌کم رسم قدرشناسی را می‌آموزیم. دیشب ما نشان دادیم که حالا نه تنها در فوتبال می‌توانیم با آرژانتین رقابت کنیم، بلکه فرهنگ فوتبالی‌مان هم دست کمی از آلمانی‌ها ندارد.
(تصویر سمت چپ: تهران / خیابان ولیعصر)

Friday, June 13, 2014

اینجا ...


اینجا دلم به تو
تنها دلم
اینجا تنها دلم به تو خوش است
که می‌وزی
و شرایط آزمایشگاه را
بر هم می‌زنی

- بهار 93 -

Thursday, May 22, 2014

موسیقی شهرام شب‌پره به روایت محسن نامجو

محسن نامجو در این ویدئو، حرف‌های بسیار مهم و شنیدنی‌ای درباره‌ی موسیقی شهرام شب‌پره می‌زند.
به‌نظرم، نامجو در این صحبت‌هایش به‌طور ضمنی به مخاطب می‌آموزد که سلیقه‌ی موسیقیایی ما لزومن به اینکه ما به چه موسیقی‌ای گوش می‌دهیم ربط ندارد؛ بلکه نوع نگرش ما به موسیقی و زمینه‌های جامعه‌شناختی‌اش است که سلیقه‌ی موسیقیایی ما را شکل می‌دهد.


Saturday, April 19, 2014

درباره‌ی نسبت جنگ و اخلاق

دوست عزیزم، دکتر جواد حیدری به بهانه‌ی اکران فیلم ”چ“، یادداشتی رو درباره‌ی ”اصول جنگ اخلاقی” برای خبرگزاری تسنیم نوشته (لینک یادداشت).
این چند خط رو برای ایشون نوشتم:
آقای حیدری عزیز
مطلبتون رو خوندم و خیلی استفاده کردم. ما اهالی جامعه‌شناسی عادت کردیم به نقد محتوایی اندیشه اکتفا نکنیم و پیامدهای انضمامی هر اندیشه‌ای رو هم مورد توجه قرار بدیم. من منطق شما رو در حمایت از رویکرد چهارم در مواجهه با جنگ درک می‌کنم. اما به‌نظرم باید به این نکته توجه داشت که این شکل حمایت از جنگ در بستر زمانی و مکانی موجود، میتونه برخلاف نیت شما پیامدهای نگران‌کننده‌ای داشته باشه. دم دست‌ترین پیامد احتمالی این حرف شما میتونه تئوریزه کردن و اخلاقی جلوه دادن خشونت سیستماتیکی باشه که سالهاست در شکلهای مختلفش تحت عنوان میراث انقلاب و جنگ به مردم اعمال میشه. یعنی به لطف نوشته‌هایی از جنس این نوشته‌ی شما، از این به بعد، متولیان انقلاب و جنگ، بتونن برای رفتارهای خشونت‌آمیزشون روکش آکادمیک و اخلاقی پیدا کنند! به‌خصوص اونجایی که گفته میشه: ”... می‌توان در یک دعوای آشکارا عادلانه، حتا به خشونت گسترده دست یازید.
ممکنه شما بگید من به‌عنوان یک آکادمیسین حرفم رو میزنم و برام مهم نیست که خبرگزاری تسنیم با چه نیتی نوشته‌ی من رو منتشر میکنه و یا دیگران بعدها از این حرف‌های من چه استفاده‌ای ممکنه بکنند. اما با توجه به شناختی که از شما و مشغولیت‌هاتون دارم، امیدوارم این ملاحظات اتیکال رو جدی بگیرید. ببخشید که طولانی شد.

ارادتمند، ابوالفضل “

Wednesday, April 16, 2014

شادیسم

خودم می‌دانم. مدتهاست که عبوس شده‌ام. خندیدن برایم سخت شده.
راستش بیشتر از همیشه به خنده‌های پیرامونم مشکوک شده‌ام. این خنده‌ها را نمی‌فهمم. حس می‌کنم این خنده‌ها حالشان خوب نیست.
حس می‌کنم خیلی‌ها با خنده‌های سادیستی‌شان زخم می‌زنند و لذت‌های زندگی‌شان را در این زخم زدن‌ها تعریف می‌کنند. اسمش را گذاشته‌ام ”شادیسم“!
شما که غریبه نیستید؛ خیلی وقتها پیش آمده که دلم می‌خواسته وسط خنده‌های شادیستی اطرافیانم بزنم زیر گریه.
***
هیچوقت آن روز لعنتی را یادم نمی‌رود ....
ظهر بی‌حیای تابستان بود. اتوبوس بی آر تی شلوغ بود. آدم‌ها از میله‌های اتوبوس آویخته شده بودند. یکهو مرد میانسالی با لهجه‌ی بسیار غلیظ آذری شروع کرد به داد زدن: ”آگا مسواچ بدم، مسواچ‌های مرگوب، نصف گیمت مگازه ...“
چند نفر بچه‌ی بی‌ادب با شنیدن صدای مرد دستفروش با صدای بلند شروع کردند به خندیدن. مرد بینوا از خجالت قرمز شد و در اولین ایستگاه از اتوبوس پیاده شد!
همیشه برایم سخت بوده که حدس بزنم آن مرد بعد از پیاده شدن از اتوبوس به کجا رفته و چه کار کرده است. و شاید بیشتر از اینکه سخت باشد، دوست نداشته باشم حدس بزنم کجا رفته و چه کار کرده. فقط این را مطمئنم که نرفته در اولین مرکز جراحی لهجه تا از شر لهجه‌اش راحت شود. و مطمئنم که نرفته است تا در اولین اداره‌ی سر راهش فرم استخدام پر کند.
***

وقتی بچه بودم، شاید اگر می‌خواستم فقط با پرسیدن یک سوال با کسی دوست شوم از او می‌پرسیدم طرفدار رنگ آبی است یا قرمز. کمی بزرگتر که شدم احتمالن نام خواننده‌ی محبوبش را می‌پرسیدم. تا همین چند سال پیش شاید نام شخصیت سیاسی مورد علاقه‌اش را می‌پرسیدم. اما الان اگر یک نفر را بگذارند جلویم و بگویند فقط با پرسیدن یک سوال تصمیم بگیر که با او دوست شوی یا نه از او می‌پرسم: ”میشه لطفن بگی آخرین بار به چی خندیدی؟“ 

Friday, April 11, 2014

عرزش

آقای کارگردان! این حرف‌های شما از حرف‌های شریعتمداری هم ده‌نمکیانه‌تر است!
فرازهایی از آخرین خطبه‌های ابراهیم حاتمی‌کیا:
"
یک فیلمی ساخته می‌شود و در آن نشان داده می‌شود که ایرانی‌ها دروغگو هستند و بعد این فیلم در اسکار جایزه می‌گیرد. چرا من نباید اعتراض کنم و حرف حق را بزنم؟ مگر خط مشی من را اسکار تعیین می‌کند؟ [...] این بحثی که امروز مطرح شده و افراد و هنرمندان دوپاسپورته در فرهنگ وجود دارند نگران کننده است. چرا باید یک هنرمند و فیلمساز یک پایش در این ور مرز و یک پایش در آن ور مرز باشد؟"

Wednesday, March 26, 2014

مدیریت گازانبری


خیلی وقتها راهم رو طولانی می‌کردم تا از کنار این خانوم آبی‌پوش رد بشم. پر از شرم و نوستالوژی و خستگی بود. تا اینکه چند روز پیش، دوست عزیزم محمدباقر قالیباف اومد گازانبریزاسیونش کرد ...
(تهران - تقاطع آزادی و آذربایجان)

Thursday, March 13, 2014

علیشاه

اينكه عليشاه مولوي وصيت مي‌كند پيكرش را نه در قطعه هنرمندان، بلكه در بين فوت‌شدگان عادي دفن كنند، خودش يك شعر است؛ شعر نابي كه اشرافیت متوليان هنر را به سخره مي‌گيرد.

Sunday, February 2, 2014

درباره انقلاب 57


"تصور غالب آن است که روحانیون در جریان انقلاب ایران در سال 1357 از این نهادها [نهادهای مذهبی] برای بسیج مردم برای مبارزه بر علیه رژیم شاه استفاده کردند. ولی شواهد محکمی برای درستی این فرض وجود ندارد. در حقیقت هم مبارزان غیردینی (چپ و لیبرال) و هم مبارزان اسلام‌گرا (روحانیون ضد رژیم) در جریان مبارزه، طبقه پایین جامعه را نادیده گرفته بودند و توجه‌شان را روی آموزش سیاسی و فکری گروه‌های تحصیل‌کرده‌ی جوان، به‌خصوص دانشجویان متمرکز کرده بودند. مثلاً آیت‌الله خمینی در هشتاد و هشت پیام و نامه‌ای که در خلال 15 سال قبل از انقلاب برای مردم ایران فرستاد، فقط 8 بار به طبقات فرودست اشاره کرد، در حالی که 50 بار جوانان تحصیل‌کرده، دانشجویان و دانشگاهیان را مخاطب قرار داد. در مورد آیت‌الله مطهری نیز، جهت‌گیری ”نخبه‌گرایانه“ اش از خلال هشدارهای او نسبت به ”عوام‌زدگی“ یا مردم‌گرایی روشن بود و از دیدگاه شریعتی نیز، این روشنفکران بودند که نیروی انقلابی را می‌ساختند، نه توده‌های مردم. جالب اینجاست که واژه مستضعفین نیز فقط در اوج انقلاب (آبان 1357) وارد سخنرانی‌ها شد، و در آن به نفی کمونیسم اشاره و تلاش شد تا یک جایگزین (اسلامی) برای تهی‌دستان ارائه شود. در حقیقت، روحانیون غالباً فقط بعد از انقلاب بود که توجه‌شان به مستضعفین یا طبقات فرودست جلب شد. آنان به این دلیل چنین کردند که اولاً، طبقات فرودست را پایگاه اجتماعی محکمی برای رژیم نوپای اسلامی می‌دیدند، ثانیاً، رادیکالیسم طبقه‌ی فرودستِ پس از انقلاب، روحانیون را وادار کرد که زبان رادیکالی را اتخاذ کنند. ثالثاً، تأکید روحانیون روی مستضعفین می‌توانست چپ‌ها را خلع سلاح کند."

آصف بیات، سیاست‌های خیابانی (جنبش تهی‌دستان در ایران)، ترجمه سید اسدالله نبوی چاشمی، نشر پردیس دانش، 1391، صص 86 و 87

Thursday, January 2, 2014

مهدی موسوی و فاطمه اختصاری را آزاد کنید !

«فروغ» مرده و من توی گریه می خواهم

«که گیس دختر سیّد جواد را بکشم»
- سید مهدی موسوی -





مهدیِ 10 سال پیش رو خیلی بیشتر از مهدیِ این روزها می‌دیدم. توی این سالها کمتر تونستم ببینمش و طبیعتن کمتر با هم حرف زدیم. اما از همون گپ‌های دوستانه‌ی اون سال‌هامون یک چیزی خیلی خوب تو یادم مونده؛ اینکه مهدی داره تمام تلاشش رو می‌کنه که بتونه توی مملکت خودش شعر بگه. 
این روزها که خبر بازداشت مهدی موسوی و فاطمه اختصاری رو شنیدم، هم نگران حال مهدی و فاطمه ام و هم نگران حال حکومتی که قدر مهدی‌ها و فاطمه‌ها ش رو نمی‌دونه.