Sunday, August 25, 2013

بدترکیب‌ها متحد شوید!

در اينكه رسانه تأثير بسيار زيادي بر زندگي بشر امروزي دارد اختلاف نظر چنداني وجود ندارد. اما در تشخيص حوزه اين تأثيرگذاري معمولن به بيراهه رفته شده است. نشان به آن نشان كه حجم زيادي از مطالعه‌ها و پژوهش‌هايي كه پيرامون تأثير رسانه بر مخاطب انجام مي‌گيرد ناظر بر تأثير كوتاه مدت رسانه بر رفتارهاي مقطعي مخاطب است. حال آنكه تأثير درازمدتي كه رسانه بر نگرش و سبك زندگي مخاطب مي‌گذارد به مراتب عميق‌تر و مهم‌تر مي‌باشد.
طي دهه‌هاي اخير با نفوذ رو به رشد رسانه بر زندگي انسان شهري، ديگر كمتر رويداد اجتماعي‌اي را مي‌توان تصور كرد كه در معرض رصد رسانه‌ها و مخاطب‌هايشان قرار نداشته باشند. به بيان ديگر امروزه رسانه‌ها چشم و گوش مخاطب را بزرگتر از قبل كرده‌اند. حالا هر انساني چشم و گوشي به اندازه دنيا دارد. اختلاف نظر اساسي مك‌لوهان با ساير نظريه‌پردازهاي رسانه نيز از همينجا نشأت مي‌گيرد. مك‌لوهان به‌درستي تشخيص داده بود كه اصلي‌ترين ويژگي هر رسانه‌اي اين است كه دستگاه حسي انسان را امتداد مي‌بخشد. از اين رو بود كه وي حتا اشيائي از قبيل لامپ و اتومبيل را هم رسانه مي‌ناميد. بروز انقلاب رسانه‌اي در زندگي بشر امروز در اوايل امر با خوشبيني وافري همراه بوده است. چه بسياري معتقد بودند كه به‌واسطه تسخير دنيا توسط رسانه‌هاي جمعي، شاهد شكل‌گيري افكار عمومي نقاد و كارآمدي خواهيم بود. اما به مرور زمان نه تنها اين خيال محقق نشد، بلكه بزرگ شدن بي‌تناسب چشم‌ها و گوش‌ها، منجر به بدترکیب شدن انسان امروزي گرديد. چشم و گوش ما در حالي به اندازه دنياي رسانه‌اي شده بزرگ شده است كه طول دست‌هايمان حتا به يك متر هم نمي‌رسد! چشم‌ها و گوش‌هاي ما در معرض اخبار مربوط به انواع و اقسام رويدادهاي ناگوار قرار مي‌گيرند؛ اما كاري از دست‌هاي كوچكمان بر نمي‌آيد. فرقي نمي‌كند چند نفر مورد تجاوز قرار گرفته‌اند و يا چند انسان بي‌گناه كشته شده‌اند و يا آب كدام درياچه خشك شده است. به هر حال با دست و پاهای کوچکی که داریم نمی‌توانیم براي هیچکدامشان كاري بكنيم.   
مخاطب‌های این اخبار ناگوار به تناسب نگرشی که دارند، واکنش‌های متفاوتی نسبت به آن نشان می‌دهند. عده‌ای عصبانی می‌شوند و شاید اشکی می‌ریزند، عده‌ای دیگر کانال را عوض می‌کنند، عده‌ای دیگر با بی‌تفاوتی تصاویر را نگاه می‌کنند، عده‌ای نیز برای آنکه مجبور نباشند هیچکدام از این کارها را بکنند با خود مي‌گويند که این اخبار چیزی جز دروغ‌پردازی رسانه‌ها نیستند، و بعضي‌ها هم اساسن هيچگونه مسئوليتي را در قبال اين حوادث، متوجه خود نمي‌دانند. به هر حال واقعیت این است که اشك‌هاي پشت مونيتور و مشت‌هاي گره شده به همان اندازه در جلوگيري از تكرار اين رويدادها بي‌تأثير است كه چشم‌هاي بي‌تفاوت و بسته.
اما اگر معتقديم اشك‌ها و عصبانيت‌هاي پشت مونيتور هيچ نتيجه مثبتي به بار نخواهد آورد، و اگر معتقديم چشم بستن بر رويدادهاي تلخ و ناگوار پيرامون‌مان عملي غيراخلاقي است، و اگر معتقديم شنيدن مكرر ‌اخبار رويدادهاي فاجعه‌بار نبايد ما را نسبت به آنها بي‌تفاوت كند، و نهايتن اگر معتقديم رسانه‌ها آنقدرها هم تصوير اغراق‌آميزي از فجايع ارائه نمي‌دهند، قاعدتن بايد به فكر برون‌رفت از وضعيت ناخوشايند كنوني باشيم. 
به گمان اين قلم، انقلاب رسانه‌اي تنها علت بروز ي اين بي‌تناسبي و ناتواني نيست؛ بلكه زندگي در يك جامعه توده‌اي،  اتميزه و فاقد نهادهاي مدني كارآمد نيز به اين وضعيت دامن زده است. بايد اين واقعيت تلخ را بپذيريم كه جامعه رسانه‌ايِ فاقد نهاد مدني محكوم به اضمحلال است. شهروندها در چنين جامعه‌اي ناگزيرند در وضعيتي آميخته با ناتواني، بي‌تفاوتي، بي‌اخلاقي و بي‌اعتمادي دست و پا بزند. وضعيت مشمئزكننده‌اي كه پولانسكي به خوبي در فيلم Carnage آن را به تصوير كشيده است. 
اما چنانچه جامعه‌اي داراي نهادهاي مدني تخصصي و كارامد باشد، مخاطب اخبار ناگوار مي‌تواند با بهره‌گيري از قابليت‌هاي اين نهادها، واكنشي مسئولانه از خود نشان دهد و نقش مفيدي در جلوگيري از تكرار حوادث مشابه به عهده بگيرد. در واقع يك جامعه نهادمند از دو جهت با يك جامعه توده‌اي فرق دارد. اول آنكه در جامعه توده‌اي شهروندها عادت كرده‌اند از خود سلب مسئوليت كرده و دولت را تنها مسئول و مقصر نابساماني‌ها بدانند؛ حال آنكه شهروندهاي يك جامعه نهادمند، ضمن نقد مستمر نهاد قدرت، از مسئوليت مدني خود غافل نمي‌شوند و فاعليت اجتماعي و سياسي خود را در قالب نهادهاي موجود بروز مي‌دهند. تفاوت مهم ديگر اين است كه اندك كنشگرهاي يك جامعه توده‌‌اي - در نبود نهادهاي مدني كارآمد – ناگزيرند همزمان نسبت به حوزه‌هاي گوناگوني از جمله محيط زيست، كودكان كار، فقر، آسيب‌هاي اجتماعي و ... واكنش نشان دهند؛ واكنشي كه الزامن با نتيجه مثبتي همراه نخواهد بود. اما در يك جامعه نهادمند، هر شهروندي اين امكان را پيدا مي‌كند كه متناسب با علايق و توانايي‌هايي كه دارد حوزه كنشگري خود را انتخاب كند و فاعليت اجتماعي‌اش را در قالب نهادهاي فعال در آن حوزه بروز دهد.

كوتاه سخن آنكه اگر نه كودكان كار، و نه قرباني‌هاي تجاوز و دزدي، و نه كودكان سوريه، و نه درياچه اروميه برايمان اهميت ندارند – كه قطعن دارند ! – بلكه فقط حفظ سلامت جامعه ايراني برايمان مهم است، بايد سعي كنيم حركت جامعه ‌از شكل توده‌اي به شكل نهادمند را تسريع و تسهيل بخشيم.ي و

2 comments:

  1. یک نکته را فراموش نکنیم رسانه برای مردم ایران نقش یک الترناتیو را داردروابط و خواسته هایی که باید در جامعه و در واقعیت اجتماعی شکل بگیرد به رسانه رانده شده است به دلیل همه محدودیت های اجتماعی که وجود دارد. مثلا اینترنت جایی است برای انواع ارتباطاتی که ادمها دوست دارند با دیگران داشته باشند و از .ان محرومند. یا تلویزیون جای همه تفریحات کلوپها و ... را گرفته

    ReplyDelete
    Replies
    1. با فرمایش شما کاملن موافقم. اما به نظرم تاکید بیش از حد بر این کارکرد مثبت رسانه ممکنه ما رو به خطا بندازه. اتفاقی که الان داره میفته اینه که ما بیشتر از اینکه به دلیل محدودیتهای واقعی به سمت رسانه جذب شده باشیم، تعلقات مجازی ای به این رسانه ها - به خصوص رسانه های اینتراکتیو - پیدا کردیم. به نظرم اگر این روند ادامه پیدا کنه، در درازمدت میتونه منجر به بازتولید محدودیت بشه.

      Delete