Saturday, September 6, 2014

درباره‌ی لهجه


اگر تاریخ را فراتر و عمیق‌تر از روایت زندگی پادشاه‌ها و شعرا و علما ببینیم، «لهجه» شاید زنده‌ترین و مردمی‌ترین اثر تاریخی هر سرزمینی باشد. لهجه مثل یک اثر هنری محض است که به گذشته‌ی ناشناخته‌ی سرزمینش گره خورده است؛ گذشته‌ای که جایی در صفحات کتاب‌های تاریخ ندارد.
اینکه بعضی افراد در مکالمات روزمره‌شان تلاش می‌کنند لهجه‌هایشان را پنهان کنند و با لهجه‌ی رسمی (که حتا تهرانی هم نیست!) صحبت کنند، بسیار آزاردهنده است. به‌نظرم پنهان کردن لهجه و یا تمسخر لهجه‌ی دیگران، پیروی کردن از سیاست یکسان‌سازی فرهنگی است؛ سیاستی که متاسفانه سال‌هاست توسط حکومت اجرا می‌شود و زمینه‌ساز بسیاری از مشکلات فرهنگی و سیاسی فعلی شده است.
بیاییم در حفظ و نگهداری لهجه‌ها کوشا باشیم!

2 comments:

  1. This comment has been removed by the author.

    ReplyDelete
  2. به نظر من اگر این مساله روزی به عنوان یک سیاست عریان وجود داشته، امروز به صورت یک تفکر عمومی در منش مردم صورتی درونی به خود گرفته و دیگر نمی توانیم بگوییم که این امر تنها از سوی حکومت اجرا میشه. در واقع من فکر می کنم امروز بیش از یک فشار ساختاری بالادست، این خودم مردم هستند که لهجه فارسی رایج را معیار دانسته، سایر لهجه ها را انحراف از این معیار تلقی کرده و آن ها طرد می کنند و عرصه را هم برای رخنه های فرهنگی این چنینی باز می گذارند. ما زمانی از لهجه ها استفاده میکنیم که قصد شوخی و خنده داشته باشیم. متناسب با آن رسانه عمومی ای چون تلویزیون هم در موقع طنز و لودگی از لهجه استفاده می کند
    در واقع به نظر یک تعامل دو سویه بین سیاست های فرهنگی و عادتواره های مردم وجود داره و این تعامل هرروز باعث به حاشیه راندن لهجه ها و درونی تر شدن این رفتار میشه...
    من فکر می کنم تا زمانی که مردم درباره اهمیت زبان ها و لهجه های قومی و نقش واقعی و جایگاهشون در فرهنگ آگاهی نداشته باشند این وضعیت ادامه داره

    ReplyDelete