این عکس از محوطهی روبروی دانشکده ریاضی دانشگاه فردوسی که یکی از دوستان عزیزم توی فیسبوکش گذاشته منو یاد یکی از خاطرات دوران دانشجوییم انداخت.
سایت (آزمایشگاه کامپیوتر) دانشکده ریاضی یک مسئولی داشت به نام آقای "و"، که ایشون بهطرز عجیبی آدم مزخرفی بود. یه روز وقتی داشتم از آبسردکن ورودی سایت آب میخوردم، ناخواسته متوجه صحبتهای آقای "و" شدم: "الو! خسته نباشید. من و[...] هستم. جلوی سایت دانشکده ریاضی یه مورد نامناسب وجود داره. لطف کنید چند نفر از برادرهای حراست رو بفرستید بیان رسیدگی کنن."
اومدم بیرون دیدم منظور آقای "و" از "مورد نامناسب" دو تا دختر و پسرند که بدون رعایت فاصله قانونی 9 متر و 15 سانتیمتر کنار همدیگه نشسته بودند (تقریبن جایی نزدیک جایی که عکاس این عکس قرار داره). رفتم پیششون پسره رو کشیدم کنار، بهش موضوع رو گفتم. پسره که کلی ترسیده بود، در حالی که داشت فرار میکرد بهم گفت "آقا دمت گرم اگه میشه به اون خانومه هم بگو فرار کنه (!)" برگشتم به دختره گفتم "خانوم ببخشید، لطفن برید، الان میان میبرنتون." دختره هم پا شد رفت. یه نگاهی به سمت سایت انداختم. طفلک آقای "و" با یک چهرهی مغموم و غضبآلود و ضایع داشت به من نگاه میکرد. من هم برای اینکه یه وقت برادرهای زحمتکش حراست منو بهعنوان "مورد نامناسب" با خودشون نبرن از اونجا دور شدم.
فردا صبحش وقتی میخواستم وارد سایت بشم، آقای "و" اومد جلو گفت "آقای حاجیزادگان کار دیروزتون خیلی زشت بود!"
خندیدم گفتم "کدوم کار؟!"
گفتش "ببین نه شما بچهای و نه من. من دیروز دیدم که رفتی اون دو تا رو فراری دادی. ما حالا حالاها با اون دو تا کار داشتیم." بعد واسه اینکه لجمو در بیاره حرفاشو اینجوری ادامه داد: "واسه من عجیبه که شما واسه دو تا آدم غریبه دل میسوزونی. اما همین به اصطلاح دوستهای شما میان بر علیهتون واسه کمیته انضباطی گزارش میدن."
من هم که دیگه با این حرفش مطمئن شده بودم ایشون در عین حال که مسئولیت فنی سایت دانشکده رو به عهده دارند، با حفظ سِمت به شغل شریف مخبری کمیته انضباطی مشغول هستند، خندیدم بهش گفتم "این حرفهای شما اگه واقعیت داشته باشه هم واسه م مهم نیست."
No comments:
Post a Comment