Monday, July 29, 2013
تقابل "هنر" و "ایدئولوژی" به روایت زهرا رهنورد
"ایدئولوژی، به دلیل داشتن بایدها و نبایدها، چونان حاکمی سختگیر، هنر را تحت سلطه خود گرفته و آن را از عرصه خلاقیت و شفافیت و صداقت که خاص هنر و هنرمندیست به عرصه فرمایش و دیکته سوق میدهد، مگر اینکه به عشق و ایمان تبدیل شده و به کلیه حوزههای خودآگاه و ناخودآگاه هنرمند نفوذ نماید.
[...]
نظریات اجتماعی هنر، هر یک به نحوی با ایدئولوژی آمیختهاند. [...] این آمیختگی به ایدئولوژی در صورتی قابل تحمل میشود که هنرمند از عشق و شوری درونی و باوری خودجوش بهرهمند باشد و خود را از جبر ایدئولوژیکی که یکی از بدترین جبرهای اجتماعی و سیاسی است رها نماید. اما ناقد و مخاطب، هر دو به نحوی در معرض این ایدئولوژی قرار میگیرند و از مخاطرات ایدئولوژی متأثر میشوند و این همان امری است که پیوسته، آزادگان را بر علیه ایدئولوژیها بسیج مینماید."
زهرا رهنورد، جامعهشناسی هنر و نقش ایدئولوژی، مجله هنرهای زیبا، شماره 9، تابستان 1380
لینک دانلود نسخه کامل مقاله
Wednesday, July 24, 2013
ملاحظهای روششناختی درباره مفهوم دوست داشتن
هر چقدر سنم بالاتر میره نسبت به ذره ذره روابط دوستانهام حساستر میشم. نشون به اون نشون که امسال با اشتیاق و هیجان بیشتری پیامهای تبریک تولدی که دوستانم برام فرستاده بودند رو خوندم.
حالا میفهمم که چرا وقتی توی دوران کودکی، ازم میپرسیدند ”منو چند تا دوست داری؟“ (سوالی که معمولن با بالا رفتن سن به ”منو چقدر دوست داری؟“ تغییر میکنه) گیج میشدم و نمیتونستم جواب بدم.
باید توی همون بچگیم وقتی مادرم برای اولین بار ازم پرسید ”منو چند تا دوست داری؟“ بهش میگفتم: ”مفهوم دوست داشتن رو نباید در قالب یک متغیر فاصلهای (Interval) سنجید.“
احتمالن بعدش ازم میپرسید: ”خب منو بیشتر دوست داری یا فلانی رو؟“و من باید بهش میگفتم: ”بهنظرم، دوست داشتن رو حتا در قالب یک متغیر رتبهای (Ordinal) هم نباید سنجید.“و اینجوری ادامه میدادم: ”... بهتره مفهوم دوست داشتن رو در قالب یک متغیر اسمی (Nominal) بفهمیم.“و بعدش مادرم ازم میپرسید: ”خیله خب، پس بگو منو چجوری دوست داری؟“و من هم شروع میکردم حسم رو براش توضیح میدادم.
حالا میفهمم که چرا وقتی توی دوران کودکی، ازم میپرسیدند ”منو چند تا دوست داری؟“ (سوالی که معمولن با بالا رفتن سن به ”منو چقدر دوست داری؟“ تغییر میکنه) گیج میشدم و نمیتونستم جواب بدم.
باید توی همون بچگیم وقتی مادرم برای اولین بار ازم پرسید ”منو چند تا دوست داری؟“ بهش میگفتم: ”مفهوم دوست داشتن رو نباید در قالب یک متغیر فاصلهای (Interval) سنجید.“
احتمالن بعدش ازم میپرسید: ”خب منو بیشتر دوست داری یا فلانی رو؟“و من باید بهش میگفتم: ”بهنظرم، دوست داشتن رو حتا در قالب یک متغیر رتبهای (Ordinal) هم نباید سنجید.“و اینجوری ادامه میدادم: ”... بهتره مفهوم دوست داشتن رو در قالب یک متغیر اسمی (Nominal) بفهمیم.“و بعدش مادرم ازم میپرسید: ”خیله خب، پس بگو منو چجوری دوست داری؟“و من هم شروع میکردم حسم رو براش توضیح میدادم.
Wednesday, July 17, 2013
شرم
توی این تابستون داغ، حتا تصور اینکه وقتی دارم توی خیابون راه میرم یک پارچهای در حکم حجاب بخواد سرم رو بپوشونه برام سخته!
وقتی به این فکر میکنم که یک بخش قابل توجهی از زنهای این شهر برخلاف میل خودشون مجبورند چنین وضعی رو تحمل کنند، دیگه از اینکه احساس کنم دارم از گرما میپزم هم خجالت میکشم..
وقتی به این فکر میکنم که یک بخش قابل توجهی از زنهای این شهر برخلاف میل خودشون مجبورند چنین وضعی رو تحمل کنند، دیگه از اینکه احساس کنم دارم از گرما میپزم هم خجالت میکشم..
Friday, July 12, 2013
وجدان بیدار
"[...] آمده بودم تا بگویم مردم از خدمتگزارانشان راستی و درستی میخواهند و بسیاری از گرفتاریهای ما از دروغ برخاسته است. آمده بودم تا بگویم عقبماندگی، فقر، فساد و بیعدالتی سرنوشت ما نیست. [...]"
برادر و همراه شما
میرحسین موسوی
سی خرداد ۱۳۸۸
Thursday, July 11, 2013
کسی به فکر باغچه نیست
هرچقدر بيشتر شعرهاي جديد رو ميخونم بيشتر به اين نتيجه ميرسم كه يكي از عمدهترين ويژگيهاي زبان امروزين شعر فارسي اينه كه به شدت بر محوريت اول شخص مفرد شكل گرفته. بيشتر شعرهاي اين روزها بازگوكننده احساسات "مقطعي" و "شخصي" شاعر هستند. به اين معنا، به نظر ميرسه براي شاعر امروز نه "پيوندهاي تاريخي" اهميت داره و نه "پيوندهاي اجتماعي".
البته ذائقه مخاطب در اين زمينه بيتأثير نيست. لابد مخاطبِ اين روزهاي شعر فارسي اين زبان خودمحور و غیرمسئول رو بيشتر ترجيح ميده!
شايد به اين دليل باشه كه ديگه كمتر كسي مثل فروغ و شاملو و اخوان شعر ميگه.
البته ذائقه مخاطب در اين زمينه بيتأثير نيست. لابد مخاطبِ اين روزهاي شعر فارسي اين زبان خودمحور و غیرمسئول رو بيشتر ترجيح ميده!
شايد به اين دليل باشه كه ديگه كمتر كسي مثل فروغ و شاملو و اخوان شعر ميگه.
Saturday, July 6, 2013
درباره اهمیت وفاداری به وطن
"وفاداری هنگامی در اوج کارآمدیاش است که سخت نامعقول مینماید، یعنی هنگامی که وفاداری دال بر دلبستگی عمیقی به سازمانی است که انگار چنین دلبستگیای را اقتضا نمیکند؛ زیرا بیاندازه شبیه آن دیگری است که در دسترس هم هست. اغلب با چنین وفاداریهای ظاهراً نامعقولی، از باب نمونه، در باشگاهها و تیمهای فوتبال و احزاب سیاسی روبرو میشویم. [...] هر چه این گرایش بیشتر عرض اندام کند، وفاداری لجوجانۀ حزبی، نامعقولتر و آشکارا احمقانهتر بهنظر میآید. با وجود این، درست در همین هنگام است که وفاداری در اوج سودمندی خود قرار دارد. از سوی دیگر، وفاداری به مملکت چیزی است که ما میتوانیم در نبود این گرایش نیز داشته باشیم، زیرا مملکتها را معمولاً میتوان به چشم محصولات کاملاً متمایز نگریست. فقط هنگامی که کشورها در اثر پیشرفت ارتباطات و عزم مدرنسازیِ همهجانبه شبیه یکدیگر میشوند، خطر خروجهای زودهنگام و زیاده از حد پدید میآید؛ نمونه رایج هم عبارت است از "فرار مغزها". در این مقطع، حدی از وفاداری برای ما مفید خواهد بود."
از کتاب خروج، اعتراض و وفاداری، نوشته آلبرت هیرشمن، ترجمه محمد مالجو، انتشارات شیرازه، صفحه 103
بغض
تهران
دراز کشیده و به آسمان زل زده
برج میلادش را
- بیشرمانه -
به سمت خدا نشانه گرفته است
ببین!
دارد بغضش را قورت میدهد در گلوی تاریخ
و به آخرش فکر میکند
دارد به عاقبتش فکر میکند ...
- بهار 92 -
دراز کشیده و به آسمان زل زده
برج میلادش را
- بیشرمانه -
به سمت خدا نشانه گرفته است
ببین!
دارد بغضش را قورت میدهد در گلوی تاریخ
و به آخرش فکر میکند
دارد به عاقبتش فکر میکند ...
- بهار 92 -
Friday, July 5, 2013
نقاش رویاهای ما
- مرد نقاش -
Thursday, July 4, 2013
کُریخوانی برای بهار عربی
وقتی وقایع سالهای اخیر مصر، سوریه، تونس و لیبی رو مرور میکنم، به جنبش سبز خودمون میبالم که همواره بر مدار عقلانیت، اعتدال و صلحطلبی حرکت کرده و هیچوقت برای مبارزه با تمامیتخواهی به دامن کودتا، تروریسم، ارتجاع، مداخله نظامی و ... پناه نبرده.
Wednesday, July 3, 2013
برید یه جای دیگه به هم فحش بدید!
زمین فوتبال کوچهمون ماههاست که به درخواست همسایههای محترم بسته شده!
تا حالا از چند نفر از افرادی که درخواست بسته شدن این زمین رو امضا کردن، علت کارشون رو پرسیدم. اونها تنها دلیلی که واسه این کارشون میارن اینه: "بچهها میان اینجا جمع میشن و وقتی فوتبال بازی میکنن به همدیگه فحشهای ناجور میدن. حالیشون نیست که توی این خونهها زن و بچه زندگی میکنه."
به نظر میرسه هیچکدومشون به این فکر نمیکنن که وقتی این زمین بسته میشه، اون بچههای "بیتربیت و بددهن" کجا میرن.
Tuesday, July 2, 2013
لزوم برقراری تناسب بین "حق" و "وظیفه"
اینکه “حد و حدود مطالبات ما از دولت روحانی باید چقدر باشد؟” سوالی نیست که بتونه به تنهایی کمکی به ما بکنه. بذاریم این سوال، دغدغه اصلی افرادی باشه که برای خودشون هیچگونه وظیفه مدنیای قائل نیستند. “ما” اگه برای خودمون نقشی به عنوان کنشگر مدنی قائلیم، قاعدتن باید سوال اصلیمون این باشه که “با روی کار آمدن دولت روحانی، ما چه وظایفی در راستای بهبود اوضاع به عهده داریم؟”
جوابی که خودم به این سوال میدم اینه: دولت روحانی، عملن داره یک دولت ورشکسته رو تحویل میگیره. طبیعتن بیشتر تلاشش رو هم صرف حوزههای اقتصاد وسیاست خارجی خواهد کرد؛ و به ناچار نمیتونه توی سایر حوزهها ابتکار عمل داشته باشه. حالا که دولت، آمادگی عملی کوچک شدن و عقبنشینی از حوزههایی مثل فرهنگ رو داره، مشارکت فعالانه و مستمر ما میتونه کوچک شدن دولت رو تسریع و تسهیل کنه. در این راستا، اصلیترین مطالبه ما از دولت آقای روحانی میتونه این باشه که فضای امنیتی موجود رو از بین ببره و حداقلهای لازم برای انجام فعالیتهای فرهنگی رو تأمین بکنه.
محض یادآوری: یکی از شعارهای انتخاباتی میرحسین موسوی این بود: “دولت فرهنگی، فرهنگ غیردولتی”
آتش این تابستان
دلمان به اندازه تهران گرفته است
و شاید
دیگر هیچ چیز نتواند بی گناهیمان را ثابت کند
حتا …
حتا اگر از آتش این تابستان
به سلامت عبور کنیم!
و شاید
دیگر هیچ چیز نتواند بی گناهیمان را ثابت کند
حتا …
حتا اگر از آتش این تابستان
به سلامت عبور کنیم!
(خیابان جمهوری / شهریور 82)
سلام
بعد از 7 سال وبلاگنویسی توی بلاگفا، مجبور شدم بیام اینجا. اسبابکشی دردناکیه..
Subscribe to:
Posts (Atom)